---✧[]ازدواج اجباری![]✧---
P⁸
ات:وای نه اگح کوک بیاد اینجا چی(اروم)
استاد:خبع میونگ تو جات رو با گو وون عوض کن و.....خبع و چان توهم جات رو با رزی عوض کن
ات:هوف خداروشکر اسم کوک رو نگفت(اروم)
جونگ کوک:استادان میخوام به جی چان جام رو با رزی عوض کنم
استا:نه نمیشه
جونگ کوک:لعنت بهت(اروم)
ات:وای شانس آوردم اون میومد پیشم مینشست دیوونم میکرد
ات ویو
مطمئن بودم کوک قصد داره بیاد پیش من بشینه خوی شد استاد اجازه نداد...توهمین فکرا بودم کع زنگ خورد(زنگ خونع نح)ورزی اومد پیشم
رزی:وای نزدیک بود کوک بیاد پیشت بشینه ها
ات:اوهوم
رزی:ات
ات:هوم؟
رزی:چرا انقدر جونگ کوک داره نگات میکنح
ات:نم
(پرش زمانی به دوساعت بعد)
ات ویو
هوف بلاخره زنگ خوردورفتم خونه...امروز کوک دیگ کاریم نداشت ورسیدم خونه لباس عوض کردم ویکم تو گوشیم گشتم که ساعت نزدیک ۲بود وتهیونگ بهم زنگ زد
(مکالمه ی تهیونگ وات)
تهیونگ:......
[ادامه دارد...]
شرط نمیزارم ولی حمایت کنییینننن♡♡♡♡
ات:وای نه اگح کوک بیاد اینجا چی(اروم)
استاد:خبع میونگ تو جات رو با گو وون عوض کن و.....خبع و چان توهم جات رو با رزی عوض کن
ات:هوف خداروشکر اسم کوک رو نگفت(اروم)
جونگ کوک:استادان میخوام به جی چان جام رو با رزی عوض کنم
استا:نه نمیشه
جونگ کوک:لعنت بهت(اروم)
ات:وای شانس آوردم اون میومد پیشم مینشست دیوونم میکرد
ات ویو
مطمئن بودم کوک قصد داره بیاد پیش من بشینه خوی شد استاد اجازه نداد...توهمین فکرا بودم کع زنگ خورد(زنگ خونع نح)ورزی اومد پیشم
رزی:وای نزدیک بود کوک بیاد پیشت بشینه ها
ات:اوهوم
رزی:ات
ات:هوم؟
رزی:چرا انقدر جونگ کوک داره نگات میکنح
ات:نم
(پرش زمانی به دوساعت بعد)
ات ویو
هوف بلاخره زنگ خوردورفتم خونه...امروز کوک دیگ کاریم نداشت ورسیدم خونه لباس عوض کردم ویکم تو گوشیم گشتم که ساعت نزدیک ۲بود وتهیونگ بهم زنگ زد
(مکالمه ی تهیونگ وات)
تهیونگ:......
[ادامه دارد...]
شرط نمیزارم ولی حمایت کنییینننن♡♡♡♡
۱۰.۹k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.